پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

تمام زندگی من

کارای پسرم

قلقلی مامان شما الان دیگه کامل و بدون کمک میشینی .تا من یا بابایی لباس بیرون میپوشیم سریع دستات و باز میکنی و گریه میکنی تا بیای بغلمون .گاز میگیری فراوووووووووووووووووون.تا بابایی از کار میاد براش بال بال میزنی و گریه میکنی تا بری بغلش.کلی هم اواز میخونی که مامانی عاشق آواز خوندنته.خلاصه خیلی خیلی خیل شیرین شدی عزیزم .راستی یه استخر بادی داری که خیلی دوسش داری و با وجود اون از حمام کردن خوشت امده و دیگه گریه نمیکنی تو استخرت کلی بازی میکنی.دیگه درست و حسابی جلو میری البته اگه دلت بخواد واسه هرچیزی حاضر نیستی بری جلو .غذاهم که دیگه همه چی میخوری الا تخم مرغ که مترسم بدم بخوری .اولین عید فطرتم مبارک پسررررررررررررری     ...
17 مرداد 1392

مرواریدهای پسرم مبارک

پسر گلم 4مرداد یکی از دندونات نوک زد و دندونت در امد مبارکت باشه عزیزم و تا الان یکی دیگه هم در امده دوتاشم دندون پایینیه  ...
6 مرداد 1392

6 ماهگی مبارررررررررررررررررررررررررک

عزیز مامان شما روز جمعه 21 تیر ماه ساعت 6 بعد از ظهر 6 ماهگیت پر شد و وارد 7 ماهگی شدی و امروز صبح ساعت 9 وقت داری برا واکسن   فقط امیدوارم اذیت نشی گلم  مامان خیلی دوست داره راستی خیلی فضول شدی دوست داری به همه چی دست بزنی و بکنی تو دهنت از بستنی خیلی خوشت میاد غذاتم بگی نگی میخوری اما غذای سفره رو بیشتر دوست داری،یکی دو مین میشینی بعد کج میشی من دوباره می شونمت و کمی جلو میری   خیلی وقتم هست که دستتو برا هرکی که ایستاده دراز میکنی تا غلت کنن کلا به قول بابایی آدم فروشی و هر کی که لباس بیرون پوشیده دنبالش گریه میکنی و دستتاتو برا بغل کردنت دراز میکنی آخه خیلی ددری شدی مامانی   وزن در پایان 6 ماه...
22 تير 1392
1